|
یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:, :: 12:31 :: نويسنده : سحر
برای تو می نویسم، شاید از درد واژه هایم درد تنم را بفهمی ... برایت خواهم نوشت شاید فردا ... شاید روزی دیگر .... شاید خودت خواهی فهمید .... شاید فردا شاید روزی دیگر .... من پر از درد تنهائیم و دیگر تو نیستی که شانه هایت جای امنی برای گریستنهایم باشد. تو رفتی تا برای همیشه تنها بمانم ... کاش کسی به تو می گفت چقدر دوستت داشته ام .... برایت خواهم نوشت شاید فردا ... شاید روزی دیگر .... شاید خودت خواهی فهمید .... شاید فردا شاید روزی دیگر .... و این آخر همه دوست داشتنهای من است ..
نظرات شما عزیزان:
عالی بود دستت درد نکنه دوست خوبم سحر جان
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
سلام عزیزم ! وا؟؟ نه چرا دعوات کنم
خوب میدونم مطالبه وبم قاطیه .( دنیای شلوغ پلوغ ) ![]() ![]() حالا دقیقا ا چیش سر در نمیاری ؟؟ ![]() ![]()
عچقم هر دوتا وبو آپم بیا
![]() دوستت دارم ... .... از طرف یه خالی بند ![]()
سلام سحر جوووون لینکی عزیزم.
چرا از دست بهار عصبانیی؟ ![]()
سلام دوست عزیز
وبلاگتون در حد لیگ برتره به وب من هم سر بزنید منتظرم با تبادل لینک موافق بودی خبرم کن
![]() |